رو به عمه کرد و گفت:من بابا رو میخوام.
برایش طبقی بزرگ آوردند.
گفت : من گرسنه نیستم ! بابامو میخوام
گفتند: بگیر غذا نیست.همانی ست که میخواستی...
رو به عمه کرد و گفت:من بابا رو میخوام.
برایش طبقی بزرگ آوردند.
گفت : من گرسنه نیستم ! بابامو میخوام
گفتند: بگیر غذا نیست.همانی ست که میخواستی...
چرا داری گریه میکنی؟!سرش رو نوازشی کردم و گفتم:بیا ببرمت پیش بابات
با دست اشاره کرد به سر باباش که روی نیزه ها بود...
یـــــــــــا حــــســــــــــیــــــــــن